17744 1404/05/21 - 13:17 سیامک راشت نیا

بررسی نقش پارادایم‌ های زیست‌ محور (ESG) در بستر صنایع معدنی

معدنکاری نوین ، نیازمند تدوین استراتژی‌ های چندگانه زیر چتر حمایت‌ های همه‌ جانبه دولتی

دنیای معدن در آستانه یک تحول بنیادین قرار گرفته است. صنعتی که روزگاری تنها با معیارهای تولید و سودآوری سنجیده می‌شد، حالا باید خود را با استانداردهای جدیدی تطبیق دهد.

معدنکاری نوین ، نیازمند تدوین استراتژی‌ های چندگانه زیر چتر حمایت‌ های همه‌ جانبه دولتی

به گزارش پیام آوران معدن و فولاد: شرکت‌ های معدنی که زمانی تنها نگران قیمت کامودیتی‌ها و هزینه‌های عملیاتی بودند، امروز باید به سوالات پیچیده‌ای درباره تاثیرات زیست‌ محیطی، مسئولیت‌ های اجتماعی و شیوه‌های حکمرانی خود پاسخ دهند. این تغییر پارادایم که با عنوان ESG شناخته می‌شود، صنعت معدن را با چالش‌های جدی روبه رو ساخته است. 

در حالی که صنعت معدن جهان زیر فشار فزاینده برای سبز شدن قرار دارد، یک پژوهش جدید نشان می‌دهد که تنها ۲۵درصد شرکت‌های این صنعت توانسته‌اند به استانداردهای قابل قبول زیست‌محیطی، اجتماعی و حاکمیتی (ESG) دست یابند. این مطالعه که داده‌های ۲۰۰ شرکت معدنی را مورد بررسی قرار داده، تصویری نگران‌کننده از شکاف عمیق در عملکرد ESG ارائه می‌دهد: در یکسو شرکت‌های اسکاندیناوی با عملکردی درخشان قرار دارند و در سوی دیگر، غول‌های معدنی چین که با وجود اندازه بزرگ، در زمینه ESG ناکام مانده‌اند.

یافته‌های این پژوهش که توسط گروهی از محققان دانشگاه‌های آمریکا و کانادا انجام شده، نشان می‌دهد شرکت‌های دارای رتبه ESG به طور میانگین ۹هزار کارمند و گردش مالی میلیاردی دارند، در حالی که شرکت‌های بدون رتبه‌بندی ESG به طور متوسط تنها ۱۹۶ کارمند و درآمد سالانه ۶۷ هزار دلاری دارند. این شکاف بزرگ نشان می‌دهد که ESG در حال تبدیل شدن به یک امتیاز انحصاری برای شرکت‌های بزرگ است.

با این حال، اندازه همه چیز نیست. برخی شرکت‌های متوسط مانند Eldorado Gold کانادا نشان داده‌اند که با استراتژی هوشمندانه می‌توان حتی با منابع محدود نیز به عملکرد ESG قابل قبولی دست یافت. این در حالی است که برخی غول‌های معدنی، به‌رغم منابع مالی گسترده، همچنان در پایین جدول رتبه‌بندی‌های ESG قرار دارند. 

رویای سبز در تونل‌ های سیاه 

تحول در صنعت معدن از جایی آغاز شد که سرمایه‌گذاران و ذی‎نفعان شروع به پرسیدن سوالاتی کردند که تا پیش از این کمتر مطرح می‌شد: یک شرکت معدنی چقدر گاز گلخانه‌ای تولید می‌کند؟ چه برنامه‌ای برای احیای محیط‌زیست پس از پایان عمر معدن دارد؟ چگونه با جوامع بومی تعامل می‌کند؟ آیا در هیات مدیره‌اش تنوع جنسیتی و نژادی وجود دارد؟ یک مطالعه جدید که داده‌های ۲۰۰ شرکت معدنی را مورد بررسی قرار داده، تصویری روشن از وضعیت کنونی ارائه می‌دهد. از میان این ۲۰۰ شرکت، تنها ۴۹ شرکت – یعنی کمتر از ۲۵ درصد – توانسته‌اند رتبه‌بندی ESG از هر دو موسسه معتبر Sustainalytics و Refinitiv دریافت کنند. این آمار به تنهایی نشان می‌دهد که صنعت معدن هنوز در ابتدای راه قرار دارد. 

اما چرا این عدد این‌قدر پایین است؟ پاسخ در پیچیدگی و هزینه‌بر بودن فرآیند رتبه‌بندی ESG نهفته است. برای دریافت این رتبه‌بندی‌ها، شرکت‌ها باید داده‌های دقیقی از تمام جنبه‌های عملیات خود جمع‌آوری و گزارش کنند. آنها باید سیستم‌های پیچیده پایش زیست‌محیطی نصب کنند، با متخصصان مختلف همکاری و گزارش‌های تخصصی تهیه کنند. برای یک شرکت بزرگ با صدها میلیون دلار درآمد، این هزینه‌ها قابل جذب است، اما برای شرکت‌های کوچک‌تر می‌تواند کمرشکن باشد. آمارها این واقعیت را به خوبی نشان می‌دهند.

شرکت‌های معدنی که موفق به دریافت رتبه ESG شده‌اند، به طور میانگین بیش از ۹هزار کارگر دارند و گردش مالی سالانه‌شان به میلیاردها دلار می‌رسد. در مقابل، شرکت‌های بدون رتبه‌بندی ESG به طور متوسط تنها ۱۹۶ کارگر دارند و درآمدشان حدود ۶۷ هزار دلار است. این شکاف عظیم نشان می‌دهد که ESG در حال حاضر به یک امتیاز انحصاری برای شرکت‌های بزرگ تبدیل شده است. این وضعیت پیامدهای مهمی دارد. شرکت‌های کوچک‌تر که نمی‌توانند وارد سیستم رتبه‌بندی ESG شوند، ممکن است در جذب سرمایه با مشکل مواجه شوند.  

سرمایه‌گذاران نهادی که به طور فزاینده‌ای به معیارهای ESG توجه می‌کنند، ممکن است از سرمایه‌گذاری در این شرکت‌ها خودداری کنند. این می‌تواند به چرخه‌ای معیوب منجر شود: شرکت‌های کوچک‌تر به دلیل نداشتن منابع کافی نمی‌توانند رتبه ESG دریافت کنند و به دلیل نداشتن رتبه ESG نمی‌توانند به منابع مالی جدید دسترسی پیدا کنند. اما حتی برای شرکت‌های بزرگ نیز مسیر دشوار است.

آنها باید بین هزینه‌های کوتاه‌مدت و منافع بلندمدت تعادل برقرار کنند. نصب تجهیزات کاهش آلایندگی، سرمایه‌گذاری در انرژی‌ های تجدیدپذیر، اجرای برنامه‌ های توسعه اجتماعی و بهبود سیستم‌های حکمرانی شرکتی، همگی نیازمند سرمایه‌گذاری قابل توجه هستند. این در حالی است که صنعت معدن همواره با نوسانات شدید قیمت‌های جهانی روبه رو است و حاشیه سود در این صنعت می‌تواند به سرعت تحت‌تاثیر قرار گیرد.

با این حال، شواهد نشان می‌دهد که این تغییر اجتناب‌ناپذیر است. فشار سرمایه‌گذاران، مقررات سخت‌گیرانه‌تر دولت‌ها و افزایش آگاهی عمومی، شرکت‌های معدنی را مجبور می‌کند که خود را با این واقعیت جدید تطبیق دهند. بزرگ‌ترین شرکت‌های معدنی جهان مانند BHP و Rio Tinto، هم‌اکنون میلیاردها دلار در پروژه‌های ESG سرمایه‌گذاری کرده‌اند و اهداف بلندپروازانه‌ای برای کاهش انتشار کربن و بهبود عملکرد اجتماعی خود تعیین کرده‌اند. 

پارادوکس سود در تونل‌ های سبز 

شاید مهم‌ترین سوالی که ذهن مدیران و سهامداران شرکت‌های معدنی را به خود مشغول کرده این باشد: آیا سرمایه‌گذاری در ESG ارزش اقتصادی دارد؟ یافته‌های جدید یک پژوهش گسترده روی ۲۰۰ شرکت معدنی، پاسخی پیچیده‌تر از آنچه انتظار می‌رفت به این پرسش می‌دهد. برخلاف باور رایج که «شرکت‌های سبزتر سودآورترند»، داده‌ها نشان می‌دهند که رابطه مستقیمی بین رتبه‌های ESG و سودآوری شرکت‌های معدنی وجود ندارد. در واقع، برخی از شرکت‌های با بالاترین رتبه‌های ESG، نرخ بازگشت سرمایه (ROA) متوسط یا حتی پایینی دارند، در حالی که برخی شرکت‌های بدون رتبه‌بندی ESG سودآوری قابل توجهی را ثبت کرده‌اند. 

این یافته‌ها زمانی جالب‌تر می‌شود که به اعداد دقیق‌تر نگاه کنیم. شرکت‌های دارای رتبه ESG به طور میانگین ROA نزدیک به صفر (۲۹/۰-) دارند، در حالی که میانگین ROA برای کل نمونه ۱۵۵- است. در نگاه اول این اختلاف چشمگیر به نظر می‌رسد، اما وقتی عمیق‌تر نگاه می‌کنیم، متوجه می‌شویم که این تفاوت، عمدتا به دلیل زیان‌های سنگین برخی شرکت‌های کوچک بدون رتبه ESG است، نه لزوما به خاطر عملکرد برتر شرکت‌های دارای رتبهESG . 

اما داستان هزینه تامین مالی متفاوت است. شرکت‌های دارای رتبه ESG به طور میانگین نرخ بهره ۹۴/۴درصدی را تجربه می‌کنند، در حالی که این رقم برای شرکت‌های بدون رتبه به ۹۶/۱۴درصد می‌رسد. این تفاوت ۱۰درصدی می‌تواند تاثیر قابل توجهی بر توانایی شرکت‌ها در تامین مالی پروژه‌های جدید داشته باشد. چرا چنین تفاوتی وجود دارد؟ بانک‌ها و موسسات مالی به طور فزاینده‌ای ریسک‌های ESG را در تصمیمات وام‌دهی خود لحاظ می‌کنند.

یک شرکت معدنی با رتبه ESG پایین یا بدون رتبه، ممکن است در معرض ریسک‌های متعددی قرار داشته باشد: از جریمه‌های سنگین زیست‌محیطی گرفته تا اعتراضات اجتماعی که می‌تواند عملیات معدن را متوقف کند. این ریسک‌ها مستقیما بر توانایی شرکت در بازپرداخت وام تاثیر می‌گذارند.

نکته جالب دیگر این است که اندازه شرکت نقش مهمی در این معادله بازی می‌کند. داده‌ها نشان می‌دهند شرکت‌های بزرگ‌تر نه تنها رتبه‌های ESG بهتری دارند، بلکه می‌توانند منابع مالی را با نرخ‌های پایین‌تری جذب کنند. این می‌تواند به یک مزیت رقابتی قابل توجه منجر شود: شرکت‌های بزرگ با هزینه سرمایه کمتر می‌توانند در پروژه‌های جدید سرمایه‌گذاری کنند و رشد خود را تسریع کنند، در حالی که شرکت‌های کوچک‌تر در یک چرخه معیوب گرفتار می‌شوند. 

با این حال، این تصویر پیچیده‌تر از آن است که بتوان به سادگی نتیجه‌گیری کرد. برخی شرکت‌های کوچک با تمرکز بر پروژه‌های خاص و مدیریت هوشمندانه منابع، حتی بدون داشتن رتبه ESG توانسته‌اند سودآوری بالای خود را حفظ کنند. در مقابل، برخی شرکت‌های بزرگ با وجود سرمایه‌گذاری سنگین در ESG، همچنان با چالش‌های سودآوری دست و پنجه نرم می‌کنند.

نکته کلیدی این است که ESG را نباید صرفا یک هزینه اضافی دید. درست است که نصب تجهیزات کاهش آلایندگی، اجرای برنامه‌های اجتماعی و بهبود سیستم‌های حکمرانی شرکتی هزینه‌بر است، اما این سرمایه‌گذاری‌ها می‌توانند منافع بلندمدتی داشته باشند: از کاهش هزینه انرژی گرفته تا بهبود روابط با جوامع محلی و کاهش ریسک‌های عملیاتی. شاید مهم‌ترین درسی که از این داده‌ها می‌توان گرفت این است که صنعت معدن در حال گذار از یک پارادایم صرفا مالی به یک پارادایم جامع‌تر است که در آن عملکرد مالی تنها یکی از معیارهای موفقیت است. در این پارادایم جدید، شرکت‌های معدنی باید تعادل ظریفی بین سودآوری کوتاه‌مدت و پایداری بلندمدت برقرار کنند. 

چرا شرکت‌ های معدنی در نقاط مختلف جهان عملکرد متفاوتی در ESG دارند؟ 

وقتی صحبت از ESG در صنعت معدن می‌شود، جغرافیا نقشی تعیین‌کننده بازی می‌کند. داده‌های جدید از ۲۰۰ شرکت معدنی نشان می‌دهد که محل استقرار یک شرکت می‌تواند تاثیر عمیقی بر عملکرد ESG آن داشته باشد. این تفاوت‌ها آنقدر چشمگیر است که می‌توان از یک «شکاف ESG» بین شمال و جنوب جهانی یاد کرد. در یک سوی این طیف، شرکت نروژی Norsk Hydro را داریم که با کسب امتیاز ریسک ESG 17 (در مقیاسی که ۱۰۰ بدترین است)، عملکردی خیره‌کننده از خود نشان داده است. این شرکت که در حوزه استخراج بوکسیت و تولید آلومینیوم فعالیت می‌کند، تنها نماینده اسکاندیناوی در میان ۲۰۰ شرکت مورد مطالعه است.

عوامل نهفته 

اما چگونه یک شرکت معدنی می‌تواند چنین عملکرد برجسته‌ای در ESG داشته باشد؟ پاسخ در ترکیبی از عوامل نهفته است. نروژ با داشتن یکی از سخت‌گیرانه‌ترین قوانین زیست‌محیطی جهان، شرکت‌های خود را مجبور به رعایت استانداردهای بالا می‌کند. علاوه بر این، دسترسی گسترده به انرژی تجدیدپذیر – به ویژه برق‌آبی – به شرکت‌های نروژی این امکان را می‌دهد که ردپای کربنی خود را به حداقل برسانند. اما شاید مهم‌تر از همه، فرهنگ قوی پایداری در جامعه نروژ است که شرکت‌ها را به فراتر رفتن از حداقل‌های قانونی تشویق می‌کند.

در سوی دیگر طیف، شرکت‌های چینی مانند Yunnan Tin و Tongling Nonferrous با امتیازهای ریسک ESG بالای ۶۰ قرار دارند. این شرکت‌ها که در میان بزرگ‌ترین تولیدکنندگان فلزات جهان هستند، با چالش‌های متعددی در زمینه ESG روبه‌رو هستند. اما این تفاوت عملکرد را نمی‌توان صرفا به کم‌توجهی این شرکت‌ها نسبت داد. واقعیت این است که شرکت‌های چینی در یک بستر کاملا متفاوت فعالیت می‌کنند. چین به عنوان کارخانه جهان، با فشار مداوم برای تولید بیشتر و ارزان‌تر روبه‌رو است. قوانین زیست‌محیطی، اگرچه در سال‌های اخیر سخت‌گیرانه‌تر شده‌اند، اما همچنان انعطاف‌پذیری بیشتری نسبت به استانداردهای اروپایی دارند. علاوه بر این، ساختار مالکیت دولتی بسیاری از این شرکت‌ها می‌تواند بر اولویت‌های آنها تاثیر بگذارد. 

اما نکته جالب اینجاست که همین شرکت‌های چینی در سیستم رتبه‌بندی متفاوت Refinitiv عملکرد به نسبت بهتری نشان می‌دهند. برای مثال، Shenghe Resources که یکی از بدترین امتیازهای ریسک ESG (65) را از Sustainalytics دریافت کرده، در سیستم Refinitiv امتیاز قابل قبول ۵۱ را کسب کرده است. این تناقض ظاهری نشان می‌دهد که حتی سیستم‌های رتبه‌بندی ESG نیز ممکن است تحت‌تاثیر دیدگاه‌های فرهنگی و منطقه‌ای قرار گیرند. در میانه این طیف، شرکت‌های آمریکای شمالی قرار دارند.

شرکت‌های کانادایی و آمریکایی که ۷۹درصد نمونه مورد مطالعه را تشکیل می‌دهند (۱۰۹ شرکت کانادایی و ۳۰ شرکت آمریکایی)، عملکرد متنوعی را نشان می‌دهند. برای مثال، Newmont به عنوان یک شرکت آمریکایی با امتیاز ریسک ESG 21، در میان بهترین‌ها قرار دارد، در حالی که برخی شرکت‌های کوچک‌تر آمریکای شمالی حتی موفق به دریافت رتبه‌بندی ESG نشده‌اند. این تفاوت‌های منطقه‌ای پیامدهای مهمی برای آینده صنعت معدن دارد. در حالی که شرکت‌های اروپایی با تکیه بر زیرساخت‌های پیشرفته و حمایت‌های دولتی می‌توانند استانداردهای بالای ESG را رعایت کنند، شرکت‌های مستقر در کشورهای در حال توسعه با چالش‌های بیشتری روبه‌رو هستند.

این می‌تواند به شکل‌گیری یک «تقسیم‌بندی ESG» در صنعت معدن منجر شود که در آن شرکت‌های مناطق پیشرفته‌تر به منابع مالی ارزان‌تر و فرصت‌های بهتر دسترسی دارند، در حالی که شرکت‌های مناطق در حال توسعه در یک چرخه معیوب گرفتار می‌شوند. 

راز سبز وایکینگ‌ ها در معدن‌ کاری 

در میان همه داستان‌های موفقیت و شکست در حوزه ESG صنعت معدن، تجربه نروژی‌ها نقطه عطفی است که می‌تواند راه را برای دیگران روشن کند. Norsk Hydro، غول معدنی نروژ، امروز با کسب پایین‌ترین امتیاز ریسک ESG (17 از ۱۰۰) در میان ۲۰۰ شرکت مورد مطالعه، نشان داده که حتی در یکی از آلاینده‌ترین صنایع جهان نیز می‌توان به استانداردهای بالای زیست‌محیطی و اجتماعی دست یافت. اما این موفقیت از کجا آغاز شد؟  

تصمیم میلیون دلاری 

در سال ۲۰۱۷، Norsk Hydro با بحرانی روبه‌رو شد که می‌توانست به راحتی پایان این شرکت باشد. نشت مواد سمی از سد باطله معدن Alunorte در برزیل، بزرگ‌ترین پالایشگاه آلومینای جهان، نه تنها به فاجعه زیست‌محیطی منجر شد، بلکه اعتماد عمومی به شرکت را نیز به شدت خدشه‌دار کرد. اما تصمیمی که مدیریت شرکت در آن زمان گرفت، مسیر آینده را به کلی تغییر داد. به جای انکار مشکل یا تلاش برای کمرنگ کردن آن، Norsk Hydro تصمیم گرفت این بحران را به فرصتی برای تحول بنیادین تبدیل کند. شرکت بلافاصله عملیات در Alunorte را متوقف کرد – تصمیمی که میلیون‌ها دلار هزینه داشت اما پیام روشنی به ذی‌نفعان می‌داد: سود کوتاه‌مدت دیگر اولویت اول نیست. 

در قدم بعدی، شرکت یک برنامه جامع ۵ساله برای تحول عملیات خود تدوین کرد که فراتر از صرف رفع مشکل موجود بود. این برنامه شامل سه رکن اصلی می‌شد: نوسازی کامل زیرساخت‌های زیست‌محیطی، تحول در شیوه‌های مدیریتی، و تغییر فرهنگ سازمانی. در بخش زیرساخت‌ها، Norsk Hydro بیش از ۱۸۰ میلیون دلار در سیستم‌های پیشرفته پایش آنلاین پارامترهای زیست‌محیطی سرمایه‌گذاری کرد. این سیستم‌ها که با فناوری اینترنت اشیا و هوش مصنوعی کار می‌کنند، کوچک‌ترین تغییرات در کیفیت آب، هوا و خاک را در لحظه شناسایی می‌کنند. اما نوآورانه‌ترین بخش پروژه، توسعه یک فناوری جدید برای مدیریت باطله‌های معدنی بود.

مساله دیگر، شکاف فناوری است. اگرچه شرکت‌های چینی در برخی حوزه‌ها پیشرفت‌های چشمگیری داشته‌اند، اما در فناوری‌های پیشرفته کنترل آلودگی و مدیریت پسماند همچنان عقب هستند. برای مثال، در حالی که Norsk Hydro از فناوری پیشرفته «فیلتراسیون خشک» برای مدیریت باطله‌ها استفاده می‌کند، اکثر معادن چینی همچنان از روش‌های سنتی و پرخطر سدهای باطله استفاده می‌کنند.

نکته جالب اینجاست که همین شرکت‌ها در سیستم رتبه‌بندی متفاوت Refinitiv عملکرد به نسبت بهتری نشان می‌دهند. این تناقض ظاهری می‌تواند ناشی از تفاوت در معیارهای ارزیابی باشد. در حالی که Sustainalytics بر ریسک‌های مدیریت نشده تمرکز دارد، Refinitiv بیشتر به افشای اطلاعات و شفافیت توجه می‌کند. شرکت‌های چینی در سال‌های اخیر در زمینه گزارش‌دهی ESG پیشرفت‌هایی داشته‌اند، اما این لزوما به معنای بهبود عملکرد واقعی نیست. 

با این حال، نشانه‌هایی از تغییر دیده می‌شود. دولت چین در برنامه پنج‌ساله چهاردهم خود (۲۰۲۵-۲۰۲۱) بر «توسعه سبز» تاکید کرده و استانداردهای سخت‌گیرانه‌تری برای صنایع معدنی وضع کرده است. برخی شرکت‌ها مانند Shenghe Resources شروع به سرمایه‌گذاری قابل توجهی در فناوری‌های پاک کرده‌اند. کارشناسان تاکید دارند، تا زمانی که تضاد منافع ساختاری و چالش‌های حکمرانی حل نشود، بعید است شاهد تحول اساسی در عملکرد ESG شرکت‌های معدنی چین باشیم. 

قصه موفقیت کوتوله‌ های سبز 

در حالی که توجه‌ها معمولا به عملکرد درخشان شرکت‌های بزرگی مانند Norsk Hydro یا ناکامی‌های چشمگیر غول‌های چینی معطوف است، شاید جذاب‌ترین درس‌ها را بتوان از تجربه شرکت‌های متوسطی آموخت که با وجود محدودیت منابع، عملکرد قابل توجهی در ESG داشته‌اند. در میان ۲۰۰ شرکت مورد مطالعه، Eldorado Gold نمونه‌ای درخشان از این دسته است. این شرکت کانادایی که حدود ۴۵۰۰ کارمند دارد و درآمد سالانه‌اش به یک میلیارد دلار می‌رسد، با کسب امتیاز ریسک ESG 22، عملکردی قابل مقایسه با بزرگ‌ترین شرکت‌های جهان داشته است. اما چگونه یک شرکت متوسط توانسته در لیگ بزرگان ESG بازی کند؟  

پاسخ در استراتژی هوشمندانه‌ای نهفته است که Eldorado Gold آن را «تمرکز هدفمند»می‌نامند. به جای تلاش برای رقابت با غول‌های صنعت در همه زمینه‌ها، این شرکت بر حوزه‌هایی متمرکز شده که می‌تواند در آنها برتری نسبی داشته باشد. این استراتژی چهار رکن اصلی دارد: انتخاب هوشمندانه پروژه‌ها، نوآوری متمرکز، مدیریت دقیق ریسک، و تعامل عمیق با جوامع محلی. در زمینه انتخاب پروژه، Eldorado Gold برخلاف بسیاری از رقبا که به دنبال پروژه‌های بزرگ و پرسروصدا هستند، بر معادن کوچک‌تر اما با کیفیت بالا تمرکز کرده است. برای مثال، معدن طلای Olympias در یونان، با وجود ذخیره نسبتا کوچک، به دلیل عیار بالای طلا و موقعیت مناسب، سودآوری قابل توجهی دارد. این رویکرد به شرکت اجازه می‌دهد با سرمایه‌گذاری کمتر، آثار زیست‌محیطی را محدود کند و روابط نزدیک‌تری با جوامع محلی داشته باشد. 

نوآوری متمرکز، رکن دوم استراتژی Eldorado است. به جای سرمایه‌گذاری پراکنده در همه فناوری‌های جدید، شرکت بر فناوری‌هایی تمرکز کرده که بیشترین تاثیر را بر عملکرد ESG دارند. برنامه «معدن‌کاری دقیق» نمونه‌ای از این رویکرد است. این برنامه که با همکاری دانشگاه McGill کانادا توسعه یافته، از هوش مصنوعی و سنسورهای پیشرفته برای بهینه‌سازی استخراج استفاده می‌کند. این فناوری نه تنها مصرف انرژی و آب را ۳۰درصد کاهش داده، بلکه میزان ضایعات را نیز به حداقل رسانده است. 

مدیریت دقیق ریسک، سومین رکن استراتژی است. Eldorado به جای واکنش به مشکلات، بر پیشگیری تمرکز دارد. شرکت یک سیستم پیچیده مدیریت ریسک ESG طراحی کرده که حتی کوچک‌ترین نشانه‌های خطر را شناسایی می‌کند. برای مثال، در معدن Kisladag ترکیه، این سیستم توانست قبل از وقوع مشکل، نشت جزئی در سیستم لیچینگ را شناسایی و از یک فاجعه زیست‌محیطی جلوگیری شود. اما شاید مهم‌ترین رکن استراتژی Eldorado، رویکرد آن به تعامل با جوامع محلی است.

شرکت‌های معدنی باید به جای اتکا به رویکردهای سنتی مسئولیت اجتماعی مانند کمک‌های مالی، بر توانمندسازی جوامع تمرکز کنند. در یونان، شرکت یک برنامه آموزش حرفه‌ای راه‌اندازی کرده که تاکنون بیش از ۱۰۰۰ نفر از اعضای جامعه محلی را برای کار در صنعت معدن آماده کرده است. در ترکیه، شرکت با کشاورزان محلی همکاری می‌کند تا از آب بازیافتی معدن برای آبیاری استفاده کنند. 

نتایج این استراتژی چهار وجهی چشمگیر بوده است. در ۵سال گذشته، Eldorado موفق شده مصرف انرژی را ۳۵درصد، مصرف آب را ۴۰درصد و انتشار گازهای گلخانه‌ای را ۲۵درصد کاهش دهد. در همین مدت، شرکت هیچ حادثه زیست‌محیطی جدی نداشته و توانسته رضایت جوامع محلی را جلب کند.

جالب اینجاست که این بهبودها با هزینه‌ای معادل ۲درصد درآمد سالانه محقق شده‌اند – بسیار کمتر از ۵ تا ۱۰ درصدی که شرکت‌های بزرگ معمولا صرف برنامه‌های ESG می‌کنند. تجربه Eldorado درس‌های مهمی برای صنعت معدن دارد. این شرکت نشان داده که موفقیت در ESG لزوما به معنای سرمایه‌گذاری عظیم در همه حوزه‌ها نیست. یک استراتژی هوشمندانه و متمرکز، همراه با اجرای دقیق، می‌تواند نتایج بهتری نسبت به رویکردهای پرهزینه اما پراکنده داشته باشد. این الگویی است که می‌تواند برای صدها شرکت معدنی متوسط در سراسر جهان الهام‌بخش باشد. 

مسیری ناهموار به سوی پایداری 

صنعت معدن در نقطه عطفی تاریخی قرار گرفته است. از یکسو، تقاضای جهانی برای مواد معدنی به ویژه فلزات مورد نیاز برای انرژی‌های پاک در حال افزایش است و از سوی دیگر، فشار برای کاهش آسیب‌های زیست‌محیطی و اجتماعی این صنعت هر روز بیشتر می‌شود. یافته‌های جدید از ۲۰۰ شرکت معدنی نشان می‌دهد که این صنعت هنوز راه درازی تا رسیدن به یک مدل پایدار در پیش دارد. در حال حاضر، تنها یک چهارم شرکت‌های مورد مطالعه موفق به دریافت رتبه‌بندی ESG از دو آژانس معتبر شده‌اند.

این آمار نشان‌دهنده شکاف عمیقی است که باید پر شود. اما مسیر پیش رو با چالش‌های پیچیده‌ای روبه‎رو است. نخست، مساله هزینه است. داده‌ها نشان می‌دهند شرکت‌هایی که در ESG سرمایه‌گذاری کرده‌اند، در کوتاه‌مدت سودآوری کمتری داشته‌اند.

میانگین بازگشت سرمایه (ROA) برای شرکت‌های دارای رتبه ESG تنها ۲۹/۰-درصد است، که اگرچه از میانگین کل صنعت (۱۵۵- درصد) بهتر است، اما همچنان نشان می‌دهد که سرمایه‌گذاری در ESG می‌تواند بر سودآوری فشار وارد کند. چالش دوم، نابرابری فزاینده بین شرکت‌های بزرگ و کوچک است. شرکت‌های بزرگ با داشتن منابع مالی قوی‌تر می‌توانند در فناوری‌ های سبز سرمایه‌گذاری کنند و برنامه‌های اجتماعی گسترده‌ای را اجرا کنند.

آنها همچنین می‌توانند تیم‌های تخصصی برای مدیریت ESG استخدام کنند و سیستم‌های پیچیده پایش و گزارش‌دهی راه‌اندازی کنند. در مقابل، شرکت‌های کوچک‌تر با میانگین ۱۹۶ کارمند و درآمد سالانه ۶۷ هزار دلار، توان رقابت در این عرصه را ندارند. 

اما شاید پیچیده‌ترین چالش، تفاوت‌های منطقه‌ای در استانداردها و انتظارات باشد. همان‌طور که در مورد شرکت‌های نروژی و چینی دیدیم، عملکرد ESG تا حد زیادی به بستر جغرافیایی و نهادی وابسته است. این تفاوت‌ها می‌تواند به ایجاد یک سیستم دو سرعتی در صنعت معدن منجر شود: شرکت‌های مستقر در کشورهای پیشرفته که استانداردهای بالای ESG را رعایت می‌کنند و به منابع مالی ارزان دسترسی دارند، و شرکت‌های مستقر در کشورهای در حال توسعه که در یک چرخه معیوب از عملکرد ضعیف ESG و هزینه‌های بالای تامین مالی گرفتار می‌شوند. با این حال، نشانه‌های امیدوارکننده‌ای نیز وجود دارد. نخست، داده‌ها نشان می‌دهند که شرکت‌های دارای رتبه ESG به طور میانگین هزینه‌های بدهی ۱۰درصد کمتری دارند.

این می‌تواند انگیزه قدرتمندی برای سرمایه‌گذاری در ESG باشد، به ویژه در صنعتی که به شدت به تامین مالی خارجی وابسته است. دوم، همگرایی نسبی بین سیستم‌های مختلف رتبه‌بندی ESG نشان می‌دهد که استانداردهای جهانی در حال شکل‌گیری هستند. این می‌تواند به شفافیت بیشتر و کاهش سردرگمی در بازار کمک کند. 

علاوه بر این، ظهور فناوری‌های جدید می‌تواند برخی از چالش‌های موجود را کاهش دهد. برای مثال، فناوری‌ های دیجیتال و هوش‌مصنوعی می‌توانند هزینه پایش و گزارش‌دهی ESG را کاهش دهند و آن را برای شرکت‌های کوچک‌تر نیز دست‌یافتنی کنند. همچنین، پیشرفت در فناوری‌های استخراج و فرآوری می‌تواند به کاهش آسیب‌ های زیست‌ محیطی کمک کند. نکته کلیدی این است که تحول ESG در صنعت معدن یک انتخاب نیست، بلکه یک ضرورت است.

سرمایه‌گذاران، مشتریان و جوامع محلی به طور فزاینده‌ای خواستار عملکرد بهتر ESG هستند. شرکت‌هایی که نتوانند خود را با این واقعیت جدید تطبیق دهند، در نهایت با چالش‌های جدی در جذب سرمایه و حفظ مجوز اجتماعی برای فعالیت روبه‌رو خواهند شد. 

چگونه می‌توان شکاف ESG در صنعت معدن را پر کرد؟ 

تحلیل داده‌های ۲۰۰ شرکت معدنی نشان می‌دهد که صنعت معدن با یک پارادوکس جدی روبه‌رو است: در حالی که ESG به سرعت به یک الزام استراتژیک تبدیل می‌شود، اکثر شرکت‌ های این صنعت هنوز نتوانسته‌اند خود را با این واقعیت جدید تطبیق دهند. اما راه‌حل این معما چیست و چگونه می‌توان اطمینان حاصل کرد که گذار به سمت معدن‌کاری پایدار، عادلانه و فراگیر باشد؟ تجربه شرکت‌های پیشرو مانند Norsk Hydro نروژی و Newmont آمریکایی نشان می‌دهد که موفقیت در ESG نیازمند رویکردی همه‌جانبه است. این شرکت‌ها توانسته‌اند با ترکیبی از نوآوری فناورانه، مدیریت هوشمندانه منابع و تعامل سازنده با ذی‌نفعان، عملکرد ESG خود را به سطح قابل قبولی برسانند.

اما نکته مهم این است که این موفقیت‌ها در خلأ اتفاق نیفتاده است. آنها محصول یک اکوسیستم حمایتی هستند که شامل قوانین پیشرو، زیرساخت‌های مناسب و فرهنگ قوی پایداری می‌شود. این درس مهمی برای سیاستگذاران است. تجربه کشورهای اسکاندیناوی نشان می‌دهد که بهبود عملکرد ESG تنها با تکیه بر مکانیسم‌های بازار امکان‌پذیر نیست.

دولت‌ ها نقش حیاتی در ایجاد چارچوب‌های نظارتی مناسب، ارائه مشوق‌های مالی و سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌های سبز دارند. برای مثال، دسترسی گسترده به انرژی تجدیدپذیر در نروژ، یکی از دلایل اصلی موفقیت شرکت‌های این کشور در کاهش ردپای کربنی خود بوده است. اما شاید مهم‌ترین درس از تحلیل داده‌ها این باشد که شکاف فزاینده بین شرکت‌های بزرگ و کوچک باید به طور جدی مورد توجه قرار گیرد. در حال حاضر، ESG در حال تبدیل شدن به یک امتیاز انحصاری برای شرکت‌های بزرگ است.

میانگین تعداد کارکنان در شرکت‌های دارای رتبه ESG (9هزار نفر) در مقایسه با شرکت‌های بدون رتبه (۱۹۶ نفر) نشان‌دهنده عمق این شکاف است. برای پر کردن این شکاف، رویکردهای نوآورانه مورد نیاز است. یکی از راه‌حل‌های ممکن، ایجاد پلتفرم‌های مشترک برای مدیریت ESG است. شرکت‌های کوچک می‌توانند با به اشتراک گذاشتن منابع و تخصص، هزینه‌های پیاده‌سازی سیستم‌های ESG را کاهش دهند. همچنین موسسات رتبه‌بندی می‌توانند متدولوژی‌های ساده‌تر و مقرون به صرفه‌تری برای ارزیابی شرکت‌های کوچک توسعه دهند. 

راه دشوار 

نقش نهادهای مالی نیز در این میان حیاتی است. داده‌ها نشان می‌دهند که شرکت‌های دارای رتبه ESG به طور میانگین ۱۰درصد هزینه بدهی کمتری دارند. بانک‌ها و موسسات مالی می‌توانند با ارائه نرخ‌های ترجیحی به شرکت‌هایی که متعهد به بهبود عملکرد ESG خود هستند، انگیزه لازم را برای این تحول ایجاد کنند. اما این حمایت مالی باید به‌گونه‌ای طراحی شود که برای شرکت‌های کوچک نیز قابل دسترس باشد.

همچنین، نیاز به یک رویکرد منطقه‌ای متمایز وجود دارد. همان‌طور که تفاوت چشمگیر بین عملکرد شرکت‌های اروپایی و آسیایی نشان می‌دهد، نمی‌توان انتظار داشت که همه شرکت‌ها بلافاصله به بالاترین استانداردها دست یابند. در عوض، باید یک مسیر تدریجی اما مشخص برای بهبود عملکرد ESG تعریف شود که با واقعیت‌های هر منطقه سازگار باشد. نکته مهم دیگر، نیاز به شفافیت و استانداردسازی بیشتر در سیستم‌های رتبه‌بندی ESG است.

تفاوت قابل توجه در ارزیابی‌های Sustainalytics و Refinitiv از یک شرکت واحد نشان می‌دهد که هنوز راه درازی تا رسیدن به یک زبان مشترک در ارزیابی ESG در پیش است. این عدم قطعیت می‌تواند سرمایه‌گذاری در ESG را برای شرکت‌ها دشوارتر کند. 

در نهایت، باید به یاد داشت که تحول ESG در صنعت معدن یک مسابقه نیست، بلکه یک سفر جمعی است. موفقیت در این مسیر نه تنها به تلاش شرکت‌های منفرد، بلکه به همکاری همه ذی‌نفعان – از دولت‌ها و نهادهای مالی گرفته تا جوامع محلی و سازمان‌های مردم‌نهاد – بستگی دارد. هدف نهایی باید ایجاد یک صنعت معدن پایدار، عادلانه و مسئول باشد که در آن هم شرکت‌های بزرگ و هم کوچک بتوانند شکوفا شوند.

منبع: پردازش
لینک کوتاه:
آخرین خبرها