به گزارش پیام آوران معدن و فولاد: خاموشی های پیاپی، محدودیت های سیاست گذاران و لغو معافیت ها و چشماندازهای مبهم صادرات؛ هر یک کافی بود تا یک شرکت بزرگ به زانو درآید. اما فولاد خوزستان به جای زانوزدن، ایستاد. اینکه چطور یک بنگاه صنعتی، در میانه این همه خاموشی و تنگنای سیاستی و لجستیکی، همچنان میتواند هم نیاز داخلی را تامین کند، هم بار صادرات را بر دوش بکشد، بی شک فقط با عدد و نمودار پاسخ داده نمیشود. برای فهم این معادله باید کمی در راهروهای گرم ناحیه فولادسازی راه بروید، صدای فوران کورهها را بشنوید و چهره آفتاب سوخته مردانی را ببینید که روزی حداقل ۱۲ ساعت مردانه کنار هم کار و زندگی میکنند.
فولاد خوزستان در تابستان ۱۴۰۴، نه فقط سرپا ماند، که قامت برافراشت. از یک سو، بیشترین حجم تقاضا در بورس کالا را به خود اختصاص داد؛ آنهم با قیمت هایی بالاتر از میانگین بازار، که نشان از اعتماد ماندگار خریداران داخلی دارد. از سوی دیگر، با گشایش اولین روزنه های صادراتی در شرایط سخت تحریم، موفق شد رشد ۶۷ درصدی صادرات را به نام خود ثبت کند؛ عددی که در تراز ارزی کشور، وزنی بیشتر از طلا دارد.
اما شاید مهم تر از دلار و تومان، آن چیزی است که در میان سطرهای رسمی دیده نمیشود: همدلی. همین واژه ساده، که اگر در جایی مثل فولاد خوزستان زنده بماند، میتواند یک صنعت را از سقوط نجات دهد. همدلی میان مدیران و کارگران، متخصصان و تکنسین ها، بخش فروش و تامین انرژی، که با یک فهم مشترک از وضعیت، تصمیم گرفتند نه بنالند، نه تعارف کنند؛ فقط کار کنند.
مدیریت شرکت، در ماه هایی که برق، مثل ابر، ناگهان میآمد و می رفت، به جای غر زدن، برنامه ریزی کرد و رو به خودتامینی آورد. تولید را با همه دشواری ها ادامه دادند، مصرف را هوشمند کردند، فرآیندها را باز تنظیم کردند و مهمتر از همه، خانواده بزرگ فولاد را با خود همراه کردند. وقتی مدیر با کارگر، زیر یک سقف داغ بایستد، گرمای کورهها فقط فولاد نمیسازد، رفاقت و اعتبار هم صیقل میخورند و شکل می گیرند.
این یادداشت، برای ستایش نوشته نشده؛ که اصلاً کار رسانه این نیست. بلکه تلاشی است برای روایت بخشی از حقیقتی که شاید در هیاهوی سیاست و نرخ ارز، گم شود؛ اینکه هنوز هم میشود در ایران، کارخانهای را با همدلی اداره کرد. هنوز میشود در دل تحریم، مسیر صادرات را باز کرد. هنوز میشود بدون هیاهو، تولید کرد و فروخت و چراغی را روشن نگه داشت. چراغی که در اهواز، شاید نه در تالار بورس، بلکه در چشم های کارگری روشن است که با دستهای سیاه شدهاش، ستون اقتصاد خوزستان را نگه داشته است.
تابستان ۱۴۰۴ شاید برای خیلی ها فقط یک فصل دیگر بود که گذشت، اما برای فولادمردان خوزستانی، گواهی بود بر اینکه اگر در روزهای سخت دوام بیاوری، روزهای بهتر از راه میرسند. دیر یا زود.